برف (2): قصه ی کوتاه
چند کودک با یکدیگر مشغول بازی بودند ، ناگهان کسی از دور آمد و کودکی را از میان آنها صدا کرد و چند لحظه با آن کودک آرام صحبت کرد. بعد از آنکه کودک بازگشت همبازیهای او اصرار کردند که موضوع صحبتشان را به آنها هم بگوید و به دور او حلقه زدند! کودک از آنها پرسید : آیا شما می توانید یک راز مهمی را پیش خود نگهدارید؟! همه با صدای بلند فریاد زدند : بلـــه، بلـــه ! کودک گفت : من هم همینطور ! ...